کد خبر: ۱۳۸۶
۲۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

تلاش برای موفقیت در روزگار نداری

سید ارسلان متولد1385 و بزرگ‌شده محله طبرسی شمالی است؛ یکی از محلات پیرامونی، بدون امکانات و با مشکلات ریزودرشت سر راه. با همه کوچکی خوب حرف می‌زند؛ انگار سختی آدم را زود بزرگ می‌کند. ارسلان آن‌قدر پخته شده است که بداند خیلی‌ها در محله زندگی‌شان شرایط او را دارند که به‌دلیل نداری و فقر از تحصیل بازمی‌مانند و باید روی همه علایقشان خط بکشند. اما او نمی‌تواند از ورزش‌کردن دست بردارد، حتی اگر هزینه رفتن به باشگاه را نداشته باشد، حتی اگر حسرت‌به‌دل پوشیدن پیراهن تیم‌ملی باشد.

آرزوی پوشیدن لباس تیم‌ملی به تنش مانده است و حسرت دوباره درس‌خواندن را دارد، اما محال است بیخیال هیچ‌کدامشان شود. تا می‌تواند برای به‌دست‌آوردن هرکدامشان با تمام وجود تلاش می‌کند.

سید ارسلان متولد1385 و بزرگ‌شده محله طبرسی شمالی است؛ یکی از محلات پیرامونی، بدون امکانات و با مشکلات ریزودرشت سر راه.
با همه کوچکی خوب حرف می‌زند؛ انگار سختی آدم را زود بزرگ می‌کند. ارسلان آن‌قدر پخته شده است که بداند خیلی‌ها در محله زندگی‌شان شرایط او را دارند که به‌دلیل نداری و فقر از تحصیل بازمی‌مانند و باید روی همه علایقشان خط بکشند. اما او نمی‌تواند از ورزش‌کردن دست بردارد، حتی اگر هزینه رفتن به باشگاه را نداشته باشد، حتی اگر حسرت‌به‌دل پوشیدن پیراهن تیم‌ملی باشد.

تعریف می‌کند: در خانواده‌ای به‌نسبت پرجمعیت بزرگ شده‌ام؛ بین 3خواهر و یک برادر. پدرم عاشق ورزش است و با اینکه شرایط مالی خوبی ندارد، از هفت‌سالگی من را در یک باشگاه ورزشی رزمی ثبت‌نام و به‌شدت حمایتم کرد و هنوز که هنوز است با اینکه هزینه رفت‌وبرگشت به باشگاه را ندارم، می‌گوید باید ادامه بدهی و محکم پشتم ایستاده است.

حکم قهرمانی در مسابقات استانی و مقام اولی در مسابقات جهانی سبک رزمی نمایشی تریکینگ بهمن96 و…دارم

 

مجبور شدم درس را کنار بگذارم

کرونا همه معادلات زندگی آن‌ها را به‌هم ریخته است. پدر سید ارسلان چند سالی است بیکار است و حتی مادرش که مجبور است برای تأمین هزینه زندگی در هتل کار کند، دست از کار شسته است.

سید ارسلان قبل از اینکه سراغ تعریف‌کردن از زندگی ورزشی‌اش برود، می‌گوید: دانش‌آموز خیلی موفقی بودم خانم، ولی سال گذشته نتوانستم درس بخوانم. حتما می‌دانید آموزش‌ها مجازی شده است و من هزینه استفاده از این آموزش‌ها را نداشتم و مجبور شدم از درس‌خواندن انصراف دهم و حتی فکر نمی‌کنم امسال هم بتوانم ادامه دهم.
بر می‌گردانیمش به شروع فعالیت‌های ورزشی‌اش. می‌گوید: با ژیمناستیک شروع کردم. مربی و مدیر باشگاه متوجه شدند دراین‌زمینه مستعد هستم. آن‌ها هم تشویقم کردند. از ده‌سالگی پایم به مسابقات مختلف باز شد و پیروزی‌های پشت‌سرهم، علاقه‌ام را به رشته هنرهای رزمی و نمایشی زیاد کرد و حکم‌های قهرمانی زیادی در هنرهای رزمی دارم.
شروع می‌کند به شمردن آن‌ها تا جایی ذهنش یاری کند؛ حکم قهرمانی در مسابقات استانی و رشته فول کیک‌بوکسینگ یادبود شهدای مدافع حرم بهمن95، مقام اولی در مسابقات جهانی سبک رزمی نمایشی تریکینگ بهمن96، رتبه دوم مسابقات ناحیه‌یک آموزش‌وپرورش سال96 در رشته ژیمناستیک و...

ناامید نیستم و تلاش می‌کنم. پیروزی و موفقیت حق ماست و امیدوارم خانواده و پدرم را که به آینده من چشم دارند، از صمیم قلب خوش‌حال کنم

 

محبت استاد

او بزرگ‌شده محله‌ای است که نامش با محرومیت‌ها گره خورده است. می‌گوید: درسم را موقت کنار گذاشتم، اما تمریناتم را باقوت ادامه می‌دهم.
دوست دارد از مربیان دل‌سوزی چون استاد سجاد لزگی یاد کند: نمی‌دانم چطور و کی می‌توانم محبت استاد را جبران کنم. استادم می‌دانست هزینه و شرایط استفاده از باشگاه را ندارم، اما به من گفت نیازی به دادن شهریه نیست. 

البته تجهیزات باشگاه‌های این محدوده کم است و به کار مراحل مقدماتی می‌آید، اما من به سطحی رسیده‌ام که به امکانات بیشتری نیاز دارم. ناامید نیستم و تلاش می‌کنم. پیروزی و موفقیت حق ماست و امیدوارم خانواده و پدرم را که به آینده من چشم دارند، از صمیم قلب خوش‌حال کنم.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44